كالبدشكافي سلفيگري نوين در تشيع
كالبدشكافي سلفيگري نوين در تشيع
زمان آغاز افراطيگريها در قالب غائله سازي براي سخنرانيهاي رسمي شخصيتهاي سياسي كشور، عدهاي تصور ميكردند اين آشوب گريها ناشي از نوعي احساسي گري و هيجانات نشأت گرفته از روحيات عدهاي جوان در واكنش به تحولات سياسي جامعه است و معتقد بودند از آنجا كه طبيعت جواني با هيجانات در رفتار آميخته است، لذا زياد نبايد نگران اين آشوبگريها بود! البته در مقابل اين عده كه همزمان با القاي اين اعتقاد بهرهبرداري لازم و سياسي مورد نظر خود را نيز از غائلههاي توليد شده ميبردند، عدهاي نيز وجود داشتند كه دلسوزانه عواقب چنين رويكردي را متذكر و ضمن برشمردن خطرات ناشي از اينگونه رفتارها، هشدار ميدادند كه چنانچه جلوي اين غائلهسازيها گرفته نشود، در آيندهتر و خشك با هم خواهند سوخت!
پيش از آنكه وارد كنكاش در اين موضوع شويم، لازم است به سابقه و نمونههايي از اين غائلهسازيها اشارهاي داشته باشيم. در ميان شخصيتهاي سياسي كشور، شايد اولين نفري كه طعم تلخ اخلال گري در سخنراني خود را چشيد، آيتالله هاشمي رفسنجاني بود كه پس از روي كار آمدن دولت نهم اين رفتارها را تجربه كرد. محمود احمدينژاد كه خود را به يكباره در زمره سياسيون يافته بود، براي عرضه خود در سطوح عاليه به نوعي جنجالپردازي و استفاده از ادبيات خاص درباره شخصيتهاي سياسي روي آورد كه اين رويكرد را ميتوان آغاز بداخلاقيهاي سياسي در دهه اخير به شمار آورد. چشم پوشي از اين نوع رفتارها بود كه در 15 خرداد سال 1385 موجب شد سخنراني آيتالله هاشمي رفسنجاني در قم توسط عدهاي قليل كه در ميان آنها چند طلبه نيز حضور داشتند، متشنج شود. آنها در اقدامي هماهنگ از چند جاي مختلف در حين سخنراني آقاي هاشمي با صداي بلند شروع به طرح سؤال از رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس وقت مجلس خبرگان رهبري كردند اما با ايستادگي آيتالله هاشمي موفق به قطع مراسم نشدند. اين عده كه تعدادشان از انگشتان يك دست هم كمتر بود با دخالت مردم به بيرون مسجد هدايت شدند و هر چند موفق به برهم زدن مراسم نشدند اما جرقه رويدادها و حوادث بعدي را زدند، پس از آن ماجرا مقالات و مطالب پي در پي بود كه در جهت تخريب آقاي هاشمي در نشريات مختلف حامي اين تفكر به چاپ رسيد.
عدم برخورد قاطع و جدي با اين ماجرا، علاوه بر آنكه چهره كريهي از فعاليتهاي سياسي غيراخلاقي در جامعه به نمايش گذاشت، در ادامه به مراسم سالگرد امام خميني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي در سال 1389 كشيده شد كه در آن ماجرا نيز پس از آنكه محمود احمدي نژاد با مطول كردن سخنراني خود و استفاده از حركات غيرمعمول بخش عمدهاي از وقت سخنران بعد از خود يعني حجت الاسلام سيدحسن خميني را ضايع كرد، عدهاي كه از قبل در محوطه اصلي و روبروي تريبون جمع آوري و سازماندهي شده بودند با شعارهاي ناپسند مانع صحبت سيدحسن خميني شدند و سخنراني او را نيمه كاره گذاشتند.
سال بعد و در مراسم شب 14 خرداد نوبت به خود احمدي نژاد رسيد و او كه روزگاري طرفدارانش از اين روشها براي حذف رقيب بهره ميبردند، خود گرفتار اين ماجرا شد. البته وي با استفاده از عبارتهاي "مخلص آقاي رئيس، نوبت شما هم ميرسه، من نوكر همه شما هستم" به مخالفتها و اعتراضات جمعيت با خونسردي واكنش نشان داد و توانست به صحبتهايش ادامه دهد.
ليالي قدر سال 1391 نوبت به حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري رسيد آن هم در مضجع شريف ثامن الحجج حضرت امام رضا عليه السلام در مشهد مقدس. افراد سازمان يافته كه از مواضع اين شيخ پير اصولگرا مكدر به نظر ميرسيدند و به عبارت ديگر آنها را به اين كدورت رسانيده بودند، تلاش زيادي كردند كه سخنراني او نيز نيمه تمام بماند اما به هر ترتيب آن سخنراني به اتمام رسيد هر چند وي پس از آن تا مدتي براي انجام هيچ سخنراني حاضر نشد.
اين افراد همچنين سوابق ديگري مانند حضور در نماز جمعه قم و دادن شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه در هنگام ايراد خطبه توسط حضرات آيات اميني، جوادي آملي و استادي داشتند كه باعث تكدر خاطر اين عزيزان و وهن اساتيد حوزه علميه قم گرديدند. علاوه بر آن اين افراد در غائلههاي ديگري ضمن تجمع در مقابل بيت مراجع از جمله آيتالله جوادي آملي، وحيد خراساني و صانعي ضمن دادن شعارهايي با مضامين "مرگ بر ضد ولايت فقيه" و "مرجع بيبصيرت"، در مواردي نيز به ايشان تعرض كرده بودند.
با اينكه اين سؤال در ذهن همه وجود داشت كه اين اقدامات از سوي كدام جريانها و گروههايي هدايت ميشوند؟ در عين حال تقريباً همه سؤال كنندگان نيز به نوعي پاسخ سؤالشان را ميدانستند، يعني ميدانستند كه اين فعاليتهاي سازمان يافته توسط چه گروههايي براي تخريب بزرگان نظام از پيش هماهنگ شده است، اما گويي قرار بود اين هماهنگ كنندگان براي هميشه ناشناس و پشت پرده باقي بمانند! اما روند امور آنگونه پيش نرفت؛ زيرا پس از بگومگوهاي كم نظير روساي قوه مقننه و مجريه در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي كه بر سر موضوع بررسي استيضاح وزير كار دولت احمدي نژاد پيش آمد و در آن جلسه احمدي نژاد يك نوار ضبط شده از جلسهاي دو نفره با حضور سعيد مرتضوي و يكي از برادران لاريجاني را پخش كرد، چند روز بعد رئيس مجلس شوراي اسلامي كه به عنوان نماينده قم قصد سخنراني در شبستان امام خميني حرم حضرت معصومه سلامالله عليها را داشت با عدهاي افراطي مواجه شد كه از وي طلب بصيرت ميكردند! اين غائله به همينجا ختم نشد و ابعاد گستردهتري يافت. مدعيان بصيرت در اتفاقي كه هيچگاه تا اين سطح نرسيده بود به اعتراضات خود شكل فيزيكي داده و رفته رفته از نقاط مختلف شبستان، خود را به نزديكترين نقطه سخنراني رسانده و با پرتاب مهر و كفش و... به سوي تريبون سخنراني، جايگاه را مورد حمله قرار دادند.
اين ماجرا كه به "غائله 22 بهمن 91 شهرستان قم" معروف شد، موضع گيري صريح رهبري انقلاب و مراجع عظام تقليد را در پي داشت. رهبر معظم انقلاب در اين باره، فرمودند: "... اين را هم عرض بكنيم، اين حرفي كه من امروز زدم و از بعضي از مسئولان و سران كشور گله گزاري كردم، موجب نشود كه حالا يك عدهاي را بيفند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عدهاي راه بيفتند عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها مخالفم؛ اين را من صريح بگويم، اين كارهايي كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهايي كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كساني كه ميتوانند جلوي اين چيزها را بگيرند، تذكر دادهام. آن كساني كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزب اللهي و مؤمنند، خب نكنند. ميبينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعار دادنها كاري از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براي جاي لازم نگه داريد..."
آيتالله اميني امام جمعه قم ضمن تأييد متشكل بودن گروههاي غائله ساز گفت: "اينها يك گروه خلق الساعه نيستند، اينها يك گروهي هستند كه سال هاست تشكيل شدهاند و متشكل هم هستند و در جاهاي مختلف حضور پيدا ميكنند." آيتالله مكارم شيرازي با اذعان به شناخت افراد اين گروه تصريح كرد: "من اولين كسي بودم كه در اين مسأله خط شكني كردم، بلافاصله بعد از قضيه گفتم و معتقد بودم ممكن است برايم هزينه هم داشته باشد و هزينهاش را هم ميپردازم، پشت صحنه اين افعال افراد مرموز و مشكوك و گاهي هم مفسدي هستند و ميآيند بعضي از اين جوانان انقلابي و ساده را تحريك ميكنند، اغوا ميكنند و به مقصودشان ميرسند... عدهاي هستند كه تفكرشان اين است كه اسلام آن است كه من ميگويم، انقلاب آن است كه من ميدانم، هر كس برخلاف اينكه من ميدانم حركت كند مستحق اهانت و مجازات است، خودمحورند، ما اينها را در قم ميشناسيم، اينها روزنامهاي هم دارند، حمله به هر كس دلشان بخواهد ميكنند."
از آنجا كه بسياري از مراجع، علما و شخصيتهاي سياسي و مذهبي در شهر مقدس قم و ساير شهرهاي كشور نسبت به اين اتفاقات اظهار ناراحتي و نارضايتي كردند، در نتيجه مقرر شد كميتهاي متشكل از اعضاي كميسيونهاي اصل 90 و امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي تشكيل و مسئوليت رمزگشايي از غائله 22 بهمن 91 قم به آنها واگذار شود. كميته مذكور پس از چهار ماه كار، گزارشي تهيه كرد و به رئيس كميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي داد تا در مورد چگونگي طرح آن براي نمايندگان و افكار عمومي جامعه تصميم گيري شود. از زمان تحويل گزارش به رئيس كميسيون تا قرائت آن حدود دو ماه و نيم فاصله افتاد و در اين ميان دعواها و جنجالهاي بسياري بر سر قرائت و يا عدم قرائت گزارش رخ داد و در اين فاصله روزنامههاي كشور پر بود از اخبار مربوط به اظهارات موافقان و مخالفان قرائت اين گزارش كه عمده اظهارنظر كنندگان از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بودند.
بالاخره پس از مدتها كش و قوس، گزارش مزبور با اعمال حذفها و اصلاحاتي كه در رأس آن حذف نامها از گزارش بود در صحنه علني جلسه 15 مرداد ماه سال جاري مجلس شوراي اسلامي قرائت شد و بر نقش آشكار افراد و نهادهايي كه مسبب اين ماجراها بودند تاكيد گرديد. از جمله نهادهاي مسبب ماجرا كه در گزارش به آن اشاره شده بود، حلقه پرتو يا همان افراد منتسب به هفته نامه "پرتو سخن" متعلق به موسسه امام خميني(ره) كه در قم زير نظر آيتالله مصباح يزدي اداره ميشود بودند كه برخي اقدامات آنها در گزارش ذكر شده است. سرانجام اين گزارش پس از قرائت براي ارجاع به قوه قضائيه، به رأي نمايندگان گذاشته شد و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با 153 رأي موافق، 36 رأي مخالف و 15 رأي ممتنع از مجموع 224 رأي تصويب كردند كه گزارش براي بررسي و رسيدگي به قوه قضائيه ارجاع شود. اين پرونده هم اكنون در قوه قضائيه دردست رسيدگي است.
عليرغم آشكار شدن نقشهاي پشت پرده اين ماجراها، هنوز هم افرادي هستند كه در حمايت از اينگونه روشها و اعمال فعاليت ميكنند و حاضر به پذيرفتن اشتباه در برگزيدن چنين رويكردي نيستند. اين عده كه همانند غائلهسازان خود را مصاديق عيني بصيرت كامل و ولايت مداري تصور ميكنند، ضمن فرو غلتيدن در توهم خود عمارپنداري، با تعصبي خاص و كوركورانه همچنان بر اينگونه روشها اصرار دارند.
اكنون بايد پرسيد چاره كار چيست؟ چه بايد كرد؟ و مسئوليت برخورد با كساني كه بر پيمودن راهي غلط اصرار ميورزند با كجا و چه كسي است؟
اين گروهها و جريان پشت پرده آنها، حرفها و ديدگاههايي را مطرح ميكنند كه نه با آرمانهاي انقلاب همخواني دارد، نه در چارچوب ارزشها قابل دفاع است، نه با اصول و تعاليم ديني سازگار است و نه با سيره، افكار و عقايد بنيانگزار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني رحمهالله عليه جور در ميآيد. اگر نگاهي دقيق و عميق به آنچه جريان غائله ساز دنبال ميكند بياندازيم، بوضوح ميتوان در اين حركات افكار براندازانه و مقابله با اساس و اصول انقلاب اسلامي را مشاهده كرد؛ در اين حركات ضديت با افكار و آرمانهاي امام خميني و ياران همراه وي آشكارا پيداست، اما درباره اينكه واقعاً اين كارها عامدانه و با آگاهي كامل از نتيجه آن كه نوعي مبارزه با تفكرات امام و اصول و اساس انقلاب است و در نهايت نيت براندازانه را دنبال ميكند، نميتوان به راحتي قضاوت كرد. از طرفي ممكن است مرتكبين چنين اعمالي واقعاً قصد براندازانه و نيت مقابله با آرمانهاي انقلاب را نداشته باشند، اما ترديدي وجود ندارد كه نتيجه اينگونه رفتارها، همان مقابله را در اذهان تداعي ميكند و نتيجهاي جز آن در پي نخواهد داشت.
به صورت طبيعي، وقتي مجموعهاي از حركتها و رفتارهايي كه رهبري انقلاب با آنها مخالف هستند، در سيره و آرمانهاي امام جايگاهي ندارند، مراجع معظم تقليد با آن به مخالفت برخاسته اند، شخصيتهاي سياسي و انقلابي نظام آن را قبول ندارند، با اصول ديني، اخلاقي و فرهنگي جامعه همخواني ندارند و مردم نيز با آن مخالفت ميكنند در كنار هم گذاشته ميشوند، بايد چنين نتيجه گرفت كه اين حركات و رفتارها نوعي براندازي انقلاب به نام انقلاب را دنبال ميكنند، حال اين حركات خواسته يا ناخواسته باشد، عامدانه يا غيرعامدانه باشد، با نيت براندازي و يا بدون نيت براندازي باشد، چرا كه در هر حال نتيجه يكي است.
به همين دليل قوه قضائيه بايد در اين موضوع نقش خاص خود را ايفا نمايد. به اين معني كه گزارش ارسالي از مجلس شوراي اسلامي بايد در قوه قضائيه به طور خاص، عميق و جدي مورد رسيدگي قرار گيرد و افراد دخيل در اين غائلهسازيها كه اتفاقاً مضرات بسياري به نظام جمهوري اسلامي و چهرههاي خدوم انقلاب وارد كردهاند به قدر سهم هر كدام مجازات شوند. واقعيت اينست كه قوه قضائيه كه در جلوگيري از وقوع جرم وظايفي دارد، در اين زمينه قصور كرده است. اگر از همان روزهاي ابتدايي كه اين افراد، شخصيتها و مقامات شناخته شده انقلاب و نظام را مورد هجمه قرار داده و با انواع و اقسام توهينها، تهمتها و افتراها مينواختند، اين قوه به شكلي قوي و عميق وارد ماجرا ميشد و با برخوردي دقيق جلوي اينگونه اعمال را ميگرفت، موضوع همانند زخمي نميماند كه در نهايت اينگونه سرباز كند و ضربات غيرقابل جبراني را به اعتماد مردم نسبت به مسئولين وارد نمايد. راكد ماندن اين پرونده در دستگاه قضايي مانند بسياري از پروندههاي ديگر نه تنها كمكي به حل موضوع نميكند، بلكه موجب تكرار آن خواهد شد. با اينكه كمي دير شده ولي اكنون نيز فرصت باقي است و قوه قضائيه با رسيدگي دقيق و عميق و به موقع به اين موضوع ميتواند براي هميشه ريشه اينگونه خودسريها را بخشكاند. غير از رسيدگي قوه قضائيه، اقدامات ديگري لازم است كه در قسمت بعدي به آنها اشاره خواهد شد.
ادامه دارد
* محمود احمدي نژاد كه خود را به يكباره در زمره سياسيون يافته بود، براي عرضه خود در سطوح عاليه به نوعي جنجال پردازي و استفاده از ادبيات خاص درباره شخصيتهاي سياسي روي آورد كه اين رويكرد را ميتوان آغاز بداخلاقيهاي سياسي در دهه اخير به شمار آورد
* رهبر انقلاب: "... بنده با اين كار مخالفم، اينكه شما يك نفر را به عنوان ضدولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد بعد يك عدهاي راه بيفتد عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها مخالفم؛ اين را من صريح بگويم، اين كارهايي كه در قم اتفاق افتاد... آن كارهايي كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اين جور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كساني كه ميتوانند جلوي اين چيزها را بگيرند، تذكر داده ام..."
* غائله سازان كه خود را مصاديق عيني بصيرت كامل و ولايت مداري تصور ميكنند، ضمن فرو غلتيدن در توهم خود عمارپنداري، با تعصبي خاص و كوركورانه همچنان بر ادامه اينگونه روشها اصرار دارند
* اگر نگاهي دقيق و عميق به آنچه جريان غائله ساز دنبال ميكند بياندازيم، بوضوح ميتوان در اين حركت افكار براندازانه و مقابله با اساس و اصول انقلاب اسلامي و آرمانهاي امام را مشاهده كرد
* واقعيت اينست كه قوه قضائيه كه در جلوگيري از وقوع جرم وظايفي دارد، در اين زمينهب (برخورد با غائله سازي) قصور كرده است... راكد ماندن اين پرونده در دستگاه قضايي مانند بسياري از پروندههاي ديگر، نه تنها كمكي به حل موضوع نميكند، بلكه موجب تكرار آن خواهد شد.
همزمان با رسيدگي قوه قضائيه به پرونده غائلهسازيها، بايد به نكته مهمتري كه در اين زمينه وجود دارد توجه ويژه نمود. نكتهاي كه اهميت آن به مراتب بيشتر از انتظار رسيدگي توسط قوه قضائيه به ماجراست، اينست كه جريان مزبور درصدد القاي نوعي تفكر انحرافي در قالبي فرهنگي و فرقهاي است كه به شكلي خطرناك دستاوردهاي نظام را مورد تهديد قرار داده است. براي مبارزه با تفكر انحرافي نبايد تنها به قوه قضائيه اميد بست، راه مقابله با تفكرات انحرافي جريانهاي افراطي، ورود از راه فرهنگسازي و آگاهيبخشي است، كاري كه تنها از عهده بزرگان نظام و با هدف و نيت پاسداري از ارزشها و آرمانهاي نظام جمهوري اسلامي و بنيانگزار آن حضرت امام خميني رحمتالله عليه برميآيد.
روشن است كه براي مبارزه با يك تفكر انحرافي، ابتدا بايد ديدگاههاي آن جريان و تفكر را شناخت. هر چند بسياري از مردم با ابعاد مختلف ديدگاههاي جريان غائلهساز تاكنون آشنا شدهاند، با اين حال نگاهي به اظهارات قائم مقام دبير حزب موتلفه اسلامي در استان قم (1) پيرامون بررسي ابعاد رفتاري غائلهگران ميتواند كمك شاياني به شناخت اين جريان نمايد. وي ميگويد: "... عمده عقبه فكري اين جريان را ميتوان در سه واژه خلاصه كرد: تكليف، بصيرت، فتنه. اگر اين سه واژه را كه در گفتمان اين گروه غلبه دارند بررسي كنيم، متوجه ميشويم كه خميرمايه فكري اين افراد حول اين سه محور شكل ميگيرد و ريشه و منشا انحرافي كه در اين جريان پديد آمده در همين مساله است. عقبه فكري اين جريان چه در كلاسهاي درسيشان و چه آن حلقه اصلياي كه اين جريان را هدايت ميكند، تعدادي از فارغالتحصيلان موسسه پژوهشي امام خميني "ره" است كه جلسات منظمي را برگزار ميكنند. حلقه پرتو هم از دل اين كانون بيرون آمده و كار رسانهاي و تبليغي و ميداني اين جريان را به عهده دارد... اينها ميگويند وليفقيه ميتواند براساس مصلحت، امور را اداره كند و مثلا اگر ولي فقيه فردي را در رأس نهادي قرار داد و اين كار را براساس مصلحت نظام انجام داد، چون وليفقيه است اجازه دارد و وظيفهاش هم هست و بايد هم براساس مصلحت عمل كند، ولي آيا ما هم وظيفه داريم براساس مصلحت عمل كنيم؟ ميگويند نه. ما وظيفه داريم براساس تكليف عمل كنيم. اين فقط وليفقيه است كه براساس مصلحت عمل ميكند و ما وظيفه داريم براساس تكليف خود عمل كنيم!... اينها وقتي اعمال وليفقيه را حمل بر مصلحت ميكنند، اين مصلحت را براي خودشان حجتآور نميبينند و ميگويند ما بايد براساس تكليف عمل كنيم!
پرسش اينست كه اگر بايد براساس تكليف عمل كنيم، اولا اين تكليف را چه كسي معين ميكند؟ يا فردي خودش مجتهد است كه براساس اجتهاد خودش عمل ميكند يا مقلد است و به مرجع تقليدش مراجعه ميكند. اينان وقتي به اينجا ميرسند ميگويند مرجع بايد بصيرت داشته باشد. اين جريان هر يك از مراجعي را كه با انديشه اينها مخالف باشد به يك نحوي از حجيت مياندازد و مقلدين را دچار مشكل ميكند. بعد براي فردي كه مرجع تقليد نيست ولي مورد علاقه خودشان است، تبليغ ميكند تا بتواند بگويد كه تكليف را بايد از او گرفت. پس ميبينيد كه اين شيوه تفكر به نحوي عبور از ولايت فقيه و مرجعيت است... آنها مراجع بنام را با انگ بيبصيرتي و گاه ضديت با ولايت و نظام براي پامنبريها و كساني كه سركلاس اينها مينشينند از حجيت خارج ميكنند... در اين صورت براي نظام چه باقي ميماند؟ آن هم نظامي كه وليفقيه آن برخاسته از دل مرجعيت و حوزه است. از طرفي ادعا دارند كه ما طرفدار وليفقيه هستيم و بصيرتر و نزديكتر از ما به وليفقيه وجود ندارد و ما عمارهاي وليفقيه هستيم. آقا در ديداري كه در جمع دانشجويان داشتند در اينباره فرمودند: "اين تقابل حقيقت و مصلحت جزو آن حرفهاي محكم نيست. خود مصلحت هم يكي از حقايق است. اينجوري نيست كه هر چه اسم مصلحت رويش بود، اين يك چيز منفي باشد. بعضي اينجور خيال ميكنند، آقا مصلحتانديشي ميكنيد؟ خوب، بله، گاهي انسان مصلحتانديشي ميكند. خود مصلحتانديشي يكي از حقايقي است كه بايد به آن توجه داشت، اين جزو مسلمات و واضحات اسلام است. (4/6/88)
پس اولين كليد واژه تفكر غلط اينها بحث چگونگي تطبيق تلكيف و مصلحت در افعال وليفقيه است. مساله بعدي بصيرت است. نظر آنها اين است كه وقتي ما توانستيم بر اين اساس تكليف را تشخيص بدهيم، بصيرت پيدا كردهايم و حالا كه بصيرت پيدا كردهايم به عنوان عمارهاي زمان، تنها مخاطب وليفقيه هستيم و بايد وارد ميدان بشويم و انجام وظيفه بكنيم و كارمان را عملياتي پيش ببريم... برخي از افراد اين جريان فتنه را چماقي كردند براي كوبيدن هر كسي كه با آراء سياسي و تصميمات آنها مخالف است و فتنه در ادبيات اينها شد بهترين انگ براي از ميدان به در كردن رقيب ولو اينكه اين كار مورد رضايت رهبري نباشد و كار به جايي رسيد كه بر مركب فتنه سوار شدند و ديديم كه در آغوش انحراف آرميدند... اين جريان (معتقد است) وقتي كه دو نهاد اصيل در دل روحانيت (جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز) را از اعتبار انداختيم، مراجع را هم بيبصيرت تلقي كرديم و افعال مقام معظم رهبري را هم حمل بر مصلحت كرديم، پس به مخاطب جوان پرشور انقلابي كه ميخواهد به تكليفش عمل كند ميگوئيم فقط تشخيصي كه ما ميدهيم تشخيص درست است. كانديدايي كه ما معرفي ميكنيم اصلح است، خط سياسياي كه ما دنبال ميكنيم نزديكترين خط به انقلاب و ولايت فقيه و نظام است، ما عمار زمان هستيم، لذا بايد از ما تبعيت كنيد و اين همان تفكري است كه در گذشته موجب به انحراف كشيده شدن معتقدان به اين تفكر و فاجعههايي مثل ترور شهيد مطهري گرديد. اين يك خطر عقيدتي و فكري جدي است. اين مطلب كاملا قابل پيگيري است كه چه كساني اين افكار را در بين بچه حزب اللهيها مطرح كردند؟ چه كساني گفتند وليفقيه براساس مصلحت عمل ميكند؟ چه كساني گفتندتكليف محوري بدون درنظر گرفتن نتيجه؟ چه كساني گفتند ديگر زمان جامعه مدرسين تمام شده؟ چه كساني گفتند ما بايد فقط از وليفقيه تبعيت كنيم و مرجعيت براي ما حجيت ندارد و به سمت آن رفتند كه در برخي از بيوت مراجع را ببندند؟ اينها قابل پيگيري است... به هر حال به نظر در بدنه حوزه نوعي سلفيگري نوين در حال شكلگيري است. بزرگان حوزه بايد در اين باره چارهانديشي كنند و به فرياد برسند. اگر اين نوع طرز فكر ريشهدار شود، در آينده معلوم نيست چه بر سر حوزه بيايد. اين هماني است كه امام(ره) در منشور روحانيت به شدت نسبت به آن هشدار دادند و ما شاهديم كه ريشههايي از اين طرز تفكر دامن حوزه را گرفته است...."
ريشه اين انحرافات را اگر سياسي نباشد و ناشي از اهداف قدرتطلبانه نباشد، بايد همانند ساير انحرافات در "جهل" دانست، زيرا همواره اين "شيفتگان قدرت" بودهاند كه بر مركب جهل سوار شده و در راهي كه اصحاب جهالت براي آنها هموار كردهاند به پيش ميتازند. ابزار آنها زر و زور و تزويز است ولي از ميان اين سه، تزوير بيش از بقيه كارآيي دارد. تزوير علاوه بر جلوگيري از تشخيص حق از باطل، ابزار كارآمد و قدرتمندي است كه "جاهل" پرورش ميدهد و هر لحظه بر تعداد غافلان ميافزايد و عنصر خطرناك منطقگريزي را فربهتر ميكند. با استفاده از لشكر جهل است كه قدرتهاي شيطاني پا ميگيرند، به سلطهگري ادامه ميدهند و در برابر جريانهاي حق ميايستند و حركت آنها را كند ميكنند.
امام خميني، از لشكر جهل خاطرات تلخي در ذهن داشتند كه به دوران آغاز نهضت اسلامي مربوط ميشد و صفآرايي مجدد آنان در دوران بعد از پيروزي انقلاب و در پوششهاي ديگر، سبب شد ايشان در پيامي بلند و ماندگار در اواخر عمر شريف خود، نگرانيهاي خود از آفت جهل و خطر جاهلان را به فرزندان انقلابي خود اين چنين گوشزد نمايند:
"در شروع مبارزات اسلامي اگر ميخواستي بگوئي شاه خائن است، بلافاصله جواب ميشنيدي كه شاه شيعه است! عدهاي مقدسنماي واپسگرا همه چيز را حرام ميدانستند و هيچكس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خوندلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاي ديگران نخورده است. وقتي شعار جدائي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد، حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعضي افراد، روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاي وجودش ببارد والا عالم سياسي و روحاني كاردان و زيرك كاسهاي زير نيم كاسه داشت. و اين از مسايل رايج حوزهها بود كه هركس كج راه ميرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك بشمار ميرفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفي از كوزهاي آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه ميگفتم. ترديدي ندارم كه اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع كلیساهای قرون وسطی میشد كه خداوند بر مسلمین وروحانیت منت نهاد و كیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود... در آن زمان روزی نبود كه حادثهای نباشد، ایادی پنهان و آشكار آمریكا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتی نسبت تاركالصلوه و كمونیست و عامل انگلیس به افرادی كه هدایت مبارزه را به عهده داشتند میدادند واقعاً روحانیت اصیل در تنهائی و اسارت خون میگریست كه چگونه آمریكا و نوكرش پهلوی میخواهند ریشه دیانت و اسلام را بركنند و عدهای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عدهای وابسته كه چهرهشان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مینمودند. آنقدر كه اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگری نخورده است... من به طلاب عزیز هشدار میدهم كه علاوه براینكه باید مواظب القائات روحانینماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روی كارآمدن انقلابینماها و به ظاهر عقلای قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نكردهاند عبرت بگیرند كه مبادا گذشته تفكر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای كلیدی و سرنوشتساز نظام شود."(2)
از بزرگان نظام كه در كسوت مرجعیت و روحانیت هستند این انتظار وجود دارد كه با تأسی به حضرت امام"ره" همانگونه كه ایشان در برابر تفكرات انحرافی رأساً وارد ماجرا شدند و در پیامی فرهنگی و ماندگار تا مدتها فرصت عرض اندام را از غائلهسازان و منحرفین فكری گرفتند، با رویكردی آگاهیبخشانه وارد مبارزه صریح و شجاعانه با انحرافات جدید شوند و اجازه رشد اینگونه انحرافات را كه بیم آن میرود در صورت ادامه به نوعی سلفیگری نوین در قاموس اعتقادات شیعه تبدیل شود، ندهند.
اكنون روشن شده است كه مدعیان دروغین ولایتمداری و بصیرت، نه تنها بصیرت لازم را ندارند بلكه در پایبندی به ولایت نیز تنها به شعار آن اكتفا میكنند و اعتقاد قلبی به ولایت ندارند چه آنكه در غیراین صورت، میباید با موضعگیری صریح ولایت فقیه دست از توجیهگری بر میداشتند و به استفاده ابزاری از دین و اعتقادات مذهبی مردم پایان میدادند و این همه مشكلات و معضلات برای كشور، مسئولین و در رأس همه آنها اتحاد ملت ایران اسلامی درست نمیكردند.
وظیفه اصلی علمای اعلام و مراجع عظام كه مسئولیت پاسداری از فرهنگ دینی و ارزشهای اسلامی را برعهده دارند، در این برهه حساس جلوگیری از انحراف در فرهنگ اسلامی و شیعی است و این مهم ممكن نخواهد شد مگر آنكه با مصادیق همین انحرافات كه برخی از آنها در این مقاله مورد اشاره قرار گرفت به مبارزه برخاسته شود و به قول حضرت امام"ره" اجازه داده نشود "انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیافتد"، نااهلان و نامحرمانی كه باغائلهسازیهای خود به سوی ترویج سلفیگری نوین میروند.
پاورقی:
1- نشریه آموزشی - تخصصی حزب موتلفه اسلامی (ذكر) - شماره 83 - شهریور 1392
2- صحیفه امام - جلد 21 - صفحات 276 و 278 و 279 و 285
برگرفته از روزنامه جمهموری اسلامی - لازم به ذکر می باشد که این مطلب در دوقسمت منتشر شده بود که در اینجا با هم آمده است.